مامان جون زودی برگرد
سلام امروز سرمون خیلی شلوغ بود اخه مامان جونینا رفتن مشهد ما هم با خاله سیما رفته بودیم بدرقشون .راستش من زیاد به مامانم وابسته ام نمیدونم این یه هفته رو چه جوری تحمل کنم اصلا دلم نمیخواست ازش جدا شم مامان جون نیت کرده خاله سیمام یه نی نی سالم بیاره با هم بریم پابوس اقا. ایشالا فکر کنم دسته جمعی خیلی خوش بگذره شام هم عمه جون دعوتمون کرده بود اخه اونم گل پسرش یه ذره شیطون بلاست و با بچه کوچیک حسابی خودشو تو زحمت انداخته بود دستش درد نکنه ...
نویسنده :
مامان ایلیا
13:50